ادله مصونیت قرآن از تحریف

پدیدآورصمد عبداللهی عابد

نشریهمجله رشد ( آموزش قرآن )

شماره نشریه6

تاریخ انتشار1389/02/19

منبع مقاله

share 777 بازدید
ادله مصونیت قرآن از تحریف

صمد عبداللهی عابد

مقاله‏ای که پیش رو دارید، به صیانت قرآن از تحریف و ادله آن پرداخته است.ابتدا معنی لغوی تحریف، سپس معانی اصطلاحی آن و پس از بحثی مکفی، ادلّه عدم زیادت و عدم نقصان قرآن موجود از وحی منزل، بحث و بررسی شده‏اند.

تحریف در لغت

تحریف از باب تفعیل از ریشه «حرف»به معنی کناره، جانب و اطراف یک چیز گرفته شده است. 1 و تحریف چیزی، کنار زدن آن و از جایگاه اصلی خود کج کردن و به سوی دیگر بردن است.
در قرآن می‏خوانیم:
و من النّاس من یعبد الله علی حرف فأن أصابه خیر اطمأنّ به و إن أصابته فتنة انقلب علی وجهه 2 :بعضی از مردم خدا را از اطراف [در حاشیه‏]می‏پرستند.همین‏که خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا می‏کنند، اما اگر مصیبتی برای امتحان به آن‏ها برسد، دگرگون‏ می‏شوند.
زمخشری ذیل این آیه می‏گوید:«یعنی بر کناری ایستاده، به وسط و قلب میدان دین نمی‏آیند.قرآن، این افراد دودل را به کسانی تشبیه می‏کند که در گوشه و کنار لشکر حرکت می‏کنند تا ببینند چه می‏شود.اگر احساس کنند حوادث به سود همراهانشان پیش می‏رود و پیروزی و غنیمت به دست می‏آید، می‏مانند، و گرنه به سرعت صحنه را ترک کرده، به گوشه‏ای می‏خزند.» 3

تحریف کلام

تحریف کلام، تفسیر سخنی برخلاف معنی ظاهرش و در نظر گرفتن معنی دیگری برای آن بدون هیچ دلیل و قرینه‏ای است.یعنی تحریف کننده لفظ را از مجرای طبیعی و عادی آن‏که برایش وضع شده منحرف کرده، به کناری می‏برد.این‏گونه تحریف، «تحریف معنوی»است یعنی در ظاهر لفظ هیچ تغییری رخ نداده، بلکه مفهوم و محتوای آن تغییر کرده و برخلاف مقصود گوینده تفسیر شده است. 4
ابن منظور می‏گوید:«تحریف الکلم عن مواضعه.»یعنی تغییر دادن و منحرف ساختن از معنی اصلی به معنی دیگری که با معنی اصلی از جهاتی شبیه و در کنار آن است...همان‏گونه که یهودیان معانی تورات را تحریف کرده و به معانی مشابه معنی اصلی تفسیر می‏کردند.«الذین هادا یحرّفون الکلم عن مواضعه»: 5 برخی از یهودیان، سخنان را از جای خود تحریف می‏کنند و به کناری می‏برند. 6
راغب نیز در«مفردات»می‏گوید:«تحریف الکلام، یعنی سخنی را که دو احتمال دارد، تنها به یک احتمال حمل کنی؛گرچه برخلاف اراده و منظور صاحب سخن باشد.» 7
طریحی نیز«تحریف الکلام»را تغییر آن از مواضعش معرفی می‏کند. 8
طبرسی ذیل آیه مورد بحث می‏نویسد:یعنی کلمات خدا را به غیر آنچه نازل شده تفسیر می‏کنند و صفحات پیامبر(ص)را که در کتاب‏هایشان آمده، تغییر می‏دهند. بنابراین، تحریف در دو امر صورت گرفته است:یکی سوء تفسیر و تأویل و دیگری تغییر آن‏چه هست. همان‏طور که در آیه 78 آل عمران می‏خوانیم:«و یقولون هو من عند الله و ما هو من عند الله و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون».
می‏گویند آن از نزد خداست با این‏که از طرف خدا نیست و به خدا دروغ می‏بندند با این‏که می‏دانند.
علاّمه شعرانی در پاورقی«مجمع البیان»می‏گوید: «منظور از مواضعه معانی و مفاهیم الفاظ است.یعنی الفاظ را به معانی ظاهری‏شان تفسیر نمی‏کنند، بلکه آن‏ها را به وجوه بعیدی حمل می‏کنند.» 10
در روایات معصومین(ع)نیز همین معنی به چشم می‏خورد.امام باقر(ع)می‏فرمایند:«یکی از شیوه‏های آنان در پشت‏سر انداختن کتاب و بی‏اعتنایی به آن، چنین بود که حروف و الفاظ آن را به خوبی برپا می‏داشتند، ولی حدود و مضامین آن را تحریف می‏کردند.در نتیجه، کتاب را روایت و تلاوت می‏نمودند، اما آن را به کار نمی‏بستند.جاهلان از این‏که آنان کتاب را حفظ و روایت کرده‏اند، خوشنود می‏شدند و عمل نکردن آنان به کتاب خدا، دانایان را اندوهگین می‏ساخت.» 11
در حقیقت آن‏ها عبارات و الفاظ را به خوبی محافظت می‏کردند، اما آن را بد تأویل و تفسیر می‏نمودند و محتوای آن را به کار نمی‏بستند.

تحریف در اصطلاح

معانی متعددی برای تحریف عنوان شده‏اند که:
الف)برخی در قرآن واقع شده‏اند.
ب)برخی به اجماع در قرآن واقع نشده‏اند.
ج)برخی مورد اختلاف هستند.
معنی اول:تحریف معنوی که به معنی نقل شئ از موضعش و تعبیر ناروا کردن قرآن است.آیه 46 سوره نساء بیانگر وقوع این نوع از تحریف در کتاب‏های آسمانی است:«من الّذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه...»
در این نوع از تحریف که به تحریف معنوی و تفسیر به رأی مشهور است، برداشت‏هایی از قرآن می‏شود و برای لفظ معناهایی ذکر می‏شود که ذاتا بر آن دلالت‏ ندارد.نه برای آن معنا وضع شده و نه قرائن و شواهدی بر آن گواهی می‏دهد و در شرع مقدس، شدیدا از آن نهی شده است.از جمله قول پیامبر گرامی اسلام که:«من فسر القرآن برأیه فلیتبوء مقعده من النّار». 12
منظور از روایت این است که شخص، رأی و نظریه‏ای دارد و به دنبال قرآن می‏رود تا شاهد و آیه‏ای مناسب برای آن بیابد و رأی خود را تفسیر آن قرار دهد. این به معنی لغوی تحریف نزدیک است و در قرآن، هرجا مادّه تحریف به کار رفته، به همین معناست.
در مذمت این نوع تحریف، امام باقر(ع)فرموده‏اند: «از جمله افکندنشان کتاب را پشت‏سر خود، این بود که حروفش را اقامه کردند، ولی حدود واقعی جملات و کلمات را تغییر دادند.پس ایشان روایت می‏کنند، ولی رعایت نمی‏کنند.حفظ کردن روایت جهّال را به شگفتی وا می‏دارد، اما علما را رعایت نکردنشان محزون می‏سازد.» 13

مثال برای تحریف معنوی:

1.«یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم» 14 مقصود آتش دل ابراهیم(ع)است.
ب.«فاغسلوا وجوهکم» 15 که مقصود شستن با آب توبه است.
معنی دوم:کم و زیاد شدن حروف و یا حرکات به شرط حفظ اصل قرآن.یعنی شکل ظاهری آن‏ها یکی باشد، ولی از نظر خواندن، فتحه را کسره بخوانیم و یا برعکس و...
تحریف به این معنی در قرآن واقع شده است.چون قرآن منزل مطابق یکی از قرائات است و اما بقیه یا زیادی از قرآن هستند و یا کم‏تر از آن 16 .و طبق فرمایش امام باقر(ع):«قرآن یکی است و از طرف خدای یکتا نازل شده است.» 17
مثال:ملک یوم الدّین 18 ، و:مالک یوم الدین.
معنی سوم:تحریف موضعی.یعنی آیه یا سوره برخلاف ترتیب نزول در قرآن ثبت شود.این مسأله در مورد آیات بسیار کم است، ولی سوره‏ها معمولا به ترتیب نزول ثبت نشده‏اند. 19
معنی چهارم:با فرض حفظ نفس قرآن منزل، کلمه‏ای و یا دو کلمه، از قرآن کم و یا به آن زیاد شود. تحریف به این معنا در صدر اسلام در زمان صحابه واقع شده است.چون به اجماع مسلمین، عثمان دستور سوزاندن مصاحفی را داد که به غیر از مصحف خود بود. این نشانگر آن است که این مصاحف با آنچه که جمع کرده بود، مخالف است؛و الاّ سببی برای سوزاندن آن مصاحف نبود.
پس قرآن موجود تحریف نشده است، بلکه تحریف در مصاحفی که تا زمان عثمان بوده است، واقع شده که عثمان قرائت‏های متعدد را از بین برد و مردم را بر یک قرائت خواند.و از عثمان به بعد همه بر آن قرائت می‏خوانند. 20
معنی پنجم:تحریف در لهجه و نحوه گویش.یعنی همان‏گونه که لهجه قبایل گوناگون عرب به هنگام تکلم به حرف یا کلمه‏ای، در حرکات و نحوه ادا کردن متفاوت است، قرآن را نیز به لهجه خودشان تلاوت کنند.
این مسأله تا جایی که ساختمان اصلی کلمه محفوظ باشد و معنای آن تغییر نکند، مجاز است.حدیث «سبعة احرف»[انّ القرآن نزل علی سبعة احرف 21 ]را بر فرض صحت سند، بر این معنا تفسیر می‏کنیم که منظور از آن، لهجه‏های متعدد عرب است.حتی اگر لهجه عربی هم نباشد، فرشتگان آن را به صورت عربی بالا می‏برند. 22
اگر«تحریف لهجه‏ای»باعث تغییر در معنی کلمه شود، جایز نیست.همچنین اگر اختلاف لهجه موجب لحن غلط و مخالفت با قواعد صرف و نحو شود، قرائت‏ به آن مجاز نیست.زیرا خداوند می‏فرماید:«قرانا غیر ذی عوج.» 23 و همچنین، پیامبر(ص)دستور می‏دهد: «تعلّموا القرآن بعربیّتة 24 »
معنی ششم:تحریف با تعویض کلمات.یعنی کلمه‏ای برداشته و کلمه‏ای دیگر جایگزین آن شود؛خواه کلمه دوم با اولی هم‏معنی باشد یا نه.
ابن مسعود این‏گونه تحریف در کلمات مترادف و هم‏معنی را مجاز می‏شمرده است، به اعتقاد این‏که مهم حفظ معانی است و اختلاف الفاظ چندان مهم نیست. مثلا اگر به جای«علیم»، «حکیم»بخوانیم، اشکالی ندارد.در صورتی اشکال دارد که آیه رحمت را به جای آیه عذاب قرار دهیم و یا بالعکس.این‏گونه تحریف جایز نیست، چون اعجاز قرآن هم به الفاظ آن است و هم به معنا و محتوای آن. 25
معنی هفتم:تحریف به زیاده و نقیصه در آیه و سوره، به شرط حفظ قرآن منزل.تحریف به این معنی نیز در قرآن واقع شده است.به عنوان مثال، همه معتقدند که پیامبر(ص)قبل از هر سوره‏ای به غیر از توبه، «بسمله» را خوانده است.ولی بین علمای اهل سنت اختلاف شده که آیا جزو قرآن هست یا نه.حتی مالکیه، «بسمله»را قبل از فاتحه در نماز واجب، مکروه می‏دانند...و یا مشهور است که سوره حمد دوبار بر پیامبر نازل شده، ولی در قرآن یک‏بار آمده است.چنین تحریفی به گونه‏ای نیست که ما از قرآن آیه‏ای را حذف و یا به آن اضافه کرده باشیم.
برخی از اهل سنت، «بسمله»را به عنوان تبرّک می‏خوانند، ولی شیعه و برخی از اهل سنت معتقدند که آن در همه سوره‏ها به جز توبه، جزو سوره است. 26
معنی هشتم:تحریف به زیاده.یعنی قسمتی از مصحف کنونی که از کلام منزل نباشد.تحریف به این معنی، نه تنها به اجماع مسلمین باطل است، بلکه بطلان این نوع از تحریف ضروری شناخته می‏شود. 27 چون کلام الهی از غیر کلام الهی متمایز است.

واژه تحریف در قرآن

تحریف در قرآن جز در معنی لغوی(دخل و تصرف در معنی کلمه و تفسیر غیرموجه آن)و تحریف معنوی به کار نرفته است.به این نوع تحریف، سوء تأویل و تفسیر به رأی نیز می‏گویند که آیات زیر به آن اشاره می‏کنند:
*«یحرّفون الکلم عن مواضعه» 28 ، و یا:«یحرّفون الکلم من مواضعه» 29
یعنی پس از آن که کلمات در جایگاه و معنی خود استقرار یافتند، آن را منحرف می‏کنند و به سوی معنی دیگری می‏برند.
*«و قد کان فریق منهم یسمعون کلام اللّه ثمّ یحرّفونه من بعد ما عقلوه.» 30
عده‏ای از یهود سخنان خدا را می‏شنیدند، ولی پس از فهمیدن، آن را تحریف می‏کردند.[به خیال خودشان با مصالحشان سازگار نبود، آن را به معانی مورد نظرشان منحرف می‏کردند].
شیخ طوسی می‏گوید:«تحریف به دو امر صورت گرفته است:یکی سوء تأویل و دیگری تغییر و تبدیل. 31 یعنی به شکلی لهجه کلام را تغییر می‏دادند که معنی دیگری از آن فهمیده شود.چنانچه آیه 78 آل عمران می‏فرماید:«و انّ منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب»:در میان یهود کسانی هستند که هنگام تلاوت کتاب، زبان خود را چنان می‏پیچانند[وژست می‏گیرند]که گمان کنید، آنچه را می‏خوانند از کتاب است؛در حالی که از کتاب خدا نیست.
وقتی کتاب را تلاوت می‏کردند، لهجه‏ها را تغییر می‏دادند تا معنی اصلی کلمه فهمیده نشود.وقتی که لفظ با لهجه‏ای غیر از لهجه طبیعی و اولی خود ادا شود، دیگر آن لفظ نیست، بلکه چیز دیگری است.هدف از این تحریف‏ها، کتمان حقیقت و مخفی ساختن بشارت‏های انبیای پیشین به قدوم پیام اسلام بود. 32

قرآن تحریف نشده است

عدم تحریف قرآن را می‏توان به دو مسأله تجزیه کرد: یکی زیاد نشدن چیزی بر قرآن، و دیگری مسأله کم نشدن چیزی از قرآن.اگر مسأله اول را از راه عقل اثبات کنیم، حجیّت آنچه بین الدفّتین موجود است، اثبات می‏شود.سپس مسأله دوم را می‏توان با استناد به آیات قرآن نیز اثبات کرد و در مجموع نتیجه گرفت که در قرآن تحریف واقع نشده است.

ادله عدم زیادت در قرآن

الف)قرآن بهترین معجزه پیامبر گرامی اسلام است که هیچ‏کس نمی‏تواند حتّی یک سوره کوچک هم مثل آن بیاورد.حال اگر فرض کنیم که چیزی به قرآن افزوده شده باشد، این چیز اضافی از دو حال خارج نیست.یا مشخص است و یا مشخص نیست:
1.اگر مشخص باشد، و هر کس بتواند بفهمد که این مقدار جزء قرآن اصلی نیست، در واقع زیادتی در قرآن نیست، بلکه ضمیمه کردن چیزی‏[که معلوم است از قرآن نیست‏]به قرآن است.
2.اما اگر مشخص نباشد و به گونه‏ای باشد که نتوان کلام خدا(قرآن واقعی)را از کلام انسان(قرآن جعلی)جدا ساخت، پس باید بشود مشابه آن را آورد؛زیرا فقط مشابه کلام خدا را نمی‏توان آورد، و گرنه مثل کلام انسان را می‏توان آورد.همچنین اگر چیزی آن‏قدر شبیه به قرآن باشد که نتوان آن را از قرآن تمییز داد، معلوم می‏شود که آوردن مشابه کلام خدا ممکن بوده است و این با اعجاز قرآن منافات دارد.دلیل اعجاز قرآن ثابت می‏کند که نمی‏شود هیچ یک از اجزا و آیات قرآن از غیر خدا باشد.حتی اگر کسی به آیه‏ای از قرآن کلمه‏ای بیفزاید، قرآن از بلاغت معجزه‏آسای خود می‏افتد.تمام آیات با در نظر گرفتن مقتضیات مقام، به بهترین وجه بیان شده‏اند و به همین جهت است که می‏گویند:تمام آیات از نظر بلاغت در حد اعجاز هستند.
در بلاغت، علاوه بر زیبایی الفاظ و دقّت در تشبیهات و استعارات، مناسبت مقام نیز باید رعایت شود.لذا اگر جای‏«تبّت یدا ابی لهب و تبّ»را با«یا ارض ابلعی ماءک»عوض کنیم، از بلاغت می‏افتد.هرچند هر کدام در جای خود بسیار شیوا و رسا باشند.
ب)اجماع مسلمین بر عدم زیادی در قرآن که از ضروریات اسلام است.
ج)هیچ تاریخنویسی ادعای مستندی برای افزودن سوره، آیه و حتی کلمه‏ای به قرآن، توسط شخص خاصی، در هیچ زمانی ارائه نکرده است.اگر چنین کاری توسط شخصی صورت می‏پذیرفت، حتما در تاریخ ثبت می‏شد. 33

ادله عدم کاستی در قرآن

حال که مشخص شد قرآن بین الدفتین، قرآن منزل است، از خود آیات قرآن و موارد عقلی و نقلی و تاریخی، به راحتی می‏توان برای اثبات این‏که چیزی از قرآن کاسته نشده است، دلیل آورد.این دلایل در یک دسته‏بندی کلی عبارتند از:

دلایل قرآنی

1.خداوند خود حافظ قرآن است:«انّا نحن نزّلنا الذّکر و انّا له لحافظون.» 34
2.باطل در حریم قرآن راه نداد:«و انّه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه.» 35
3.قرآن معجزه جاویدان پیامبر خداست:«قل لئن اجتمعت الأنس و الجنّ علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا.» 36

دلایل روایی

4.قرآن ثقل اکبر است:«انی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی اهل‏بیتی ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابدا و انّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض.» 37
5.اجازه قرائت سوره‏ها در نماز داده شده است.
6.قرآن، معیار سنجش روایات است:«...فما و افق کتاب اللّه فخذوه و ما خالف کتاب اللّه فدعوه.»
7.هنگام بروز فتنه‏ها، قرآن حلاّل مشکلات است: «فأذا التبست علیکم الفتن کقطع اللّیل المظلم فعلیکم بالقرآن.» 38
8.سخنان دیگری از معصومین در عدم تحریف قرآن وجود دارد.

دلایل عقلی

9.عقل به عدم تحریف قرآن، حکم روشن و قطعی می‏دهد.
10.قرآن حجت است.
11.عباراتی را به عنوان قرآنی می‏پذیریم که به تواتر به ما رسیده باشند.
12.قرآن آخرین شریعت است:«ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول اللّه و خاتم النبیین.» 39
13.قرآن کتاب هدایت است:«کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظّلمات الی النور.» 40

دلایل تاریخی

14.پیامبر(ص)و اوصیا به کتابت و ضبط آیات اهتمام داشتند.
15.مسلمین به حفظ قرآن اهتمام داشتند.
16.طبق مستندات تاریخی، تحریفی واقع نشده است.

دلیل اول:خداوند خود حافظ قرآن است

«انّا نحن نزّلنا الذّکر و انّا له لحافظون.» 41
«آیه حفظ»، جاودانگی قرآن و سلامت آن از هرگونه دستبرد و تحریف را، در همه عصرها و نسل‏ها تضمین کرده است و این یک ضمانت الهی است که هرگز خلاف آن رخ نخواهد داد؛زیرا خداوند صادق و تخلف ناپذیر است‏(انّ اللّه لا یخلف المیعاد). 42
«قاعده لطف»نیز اقتضا می‏کند که بر خداوند متعال‏ لازم باشد، طبق حکمت خود، تمام کارهایی را که باعث نزدیک شدن بندگان به اطاعت و دوری آن‏ها از نافرمانی می‏شود، انجام دهد.از آن‏جا که اسلام آخرین دین آسمانی و تا پایان جهان باقی است و قرآن نیز سند پایدار اسلام است، لذا این اساس و بنیاد باید چنان قوی و مستحکم باشد که هیچ حادثه و بازیچه‏ای آن را نلرزاند تا برای همه عصرها و نسل‏ها حجتی ثابت و پابرجا باشد.
آیه مذکور تأکیدهایی دارد که احتمال تحریف را به صفر می‏رسانند.
1.وجود چهار ضمیر«انّا»، «نحن»، «نزّلنا»و«انّا» که همه به خداوند برمی‏گردند.
2.تکرار«انّ»برای تأکید
3.در آمدن«لام»تأکید در خبر«انّ»دوم
4.تقدیم جار و مجرور(له)بر متعلقش(لحافظون)

دلیل دوم:قرآن بطلان‏ناپذیر است

«و انّه لکتاب عزیز*لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه و تنزیل من حکیم حمید.» 43
و این کتابی است قطعا شکست‏ناپذیر*که هیچ‏گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت‏سر(نه در گذشته و نه در آینده)به سراغ آن نمی‏آید؛چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است.
تحریف یکی از اقسام باطل است.وقتی می‏گوید هیچ‏یک از اقسام باطل بر کتاب خدا وارد نمی‏شود.(به جهت«ال»که برای عموم است)، پس تحریف نیز نشده است.

دلیل سوم:قرآن، معجزه جاویدان پیامبر خداست

از جمله ادلّه‏ای که شبهه تحریف قرآن را از بین می‏برد، معجزه بودن قرآن است؛معجزه‏ای که همه مخالفان را به مبارزه می‏خواند تا همانند آن را عرضه کنند. دانشمندان این مسأله را به عنوان یکی از بزرگ‏ترین ادلّه بر نفی تحریف به شمار می‏آورند[و در این مسأله فرقی بین اقسام تحریف نیست‏].
اما احتمال این‏که چیزی بر قرآن افزوده شده باشد، به کلی بی‏مورد و باطل است.و فقط پیروان ابن عجرد از خوارج، سوره یوسف را جزء قرآن نمی‏دانستند. 44 و به ابن مسعود نیز نسبت داده‏اند که«معوّذتین»را جزء قرآن به حساب نمی‏آورد. 45
همه این احتمالات باطل است.چون بنا به فرمایش خداوند در آیات متعدد، بشر نمی‏تواند سوره‏ای کامل مثل قرآن عرضه کند که از جمله آن‏هاست:
«قل لئن اجتمعت الأنس و الجنّ علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا.» 46
بگو ای پیامبر که اگر جنّ و انس متفق شوند که مانند این قرآن کتابی بیاورند، هرگز نتوانند هر چند همه پشتیبان یکدیگر باشند.
«ام یقولون افتریه قل فاتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون اللّه ان کنتم صادقین.» 47
آیا کافران می‏گویند قرآن را محمد(ص)به دروغ به ما نسبت می‏دهد.(ای رسول ما)بگو اگر راست می‏گویید، شما خود و هم از هر کس نیز می‏توانید، کمک بطلبید و یک سوره مانند قرآن بیاورید.
تحدی قرآن، هرگونه ادعایی را در زمینه افزودن بر آیه‏ها و همچنین احتمال تبدیل را باطل می‏کند؛چرا که لفظ جایگزین شده دیگر کلام خداوند نیست.در نتیجه، احتمال تبدیل-هر چند در پاره‏ای کلمات-با انتساب مجموع قرآن به خداوند متعال سازگار نیست و لذا سخنان محدث نوری و سید نعمت اللّه جزائری که بسیاری از کلمات قرآن را عوض شده و جدلی دانسته‏اند، صحیح نیست.
در خصوص آیه‏«کنتم خیر امّة اخرجت للنّاس» 48 گفته‏اند که لفظ«ائمة»به جای لفظ«امه»صحیح است. 49 و در«امّة وسطا» 50 ، لفظ«ائمه»را به جای لفظ«امه»قائل شده‏اند.و در آیه‏«یا لیتنی کنت ترابا» 51 لفظ«ترابیا»را صحیح می‏دانند و ادعا می‏کنند که امثال این روایات فراوان است. 52 و در بعضی جاها جابه‏جایی صورت‏ گرفته است.
در پاسخ باید گفت، همه این‏ها متکی به خبر واحدند و خبر واحد در مقابل مسائل قطعی و یقینی، ارزش و اعتباری ندارد.با تبدیل موضعی نیز نظم قرآن که اعجاز مبتنی بر آن و ترکیب خاص الفاظ آن است، درهم می‏ریزد.همچنین در تحریف به نقص، نظم و زیبایی قرآن از بین می‏رود و مجالی برای تحدی باقی نمی‏ماند. چرا که کم شدن کلمه یا کلماتی از جملات زیبا، فصاحت و زیبایی آن را مکدر می‏سازد.
آنان معتقدند که اسم علی(ع)در مواردی از قرآن مجید بوده که حذف شده است؛غافل از این‏که:
1.اگر اسم امام(ع)را در آن‏جاها بگذاریم، نظم قرآن به‏هم می‏ریزد.
2.نیازی به نام بردن نیست و روایات در این زمینه، تنها به شأن نزول آیات اشاره می‏کند نه این‏که بخواهد کلمه‏ای بر آن بیفزاید.مانند«فی علیّ»پس از«الیک»در آیه زیر که در تفسیر آیه است نه جزء آن:
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک-فی علی 53 -من ربک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته...» 54
ای پیامبر آنچه از خدا-درباره علی(ع)-بر تو نازل شد، به خلق برسان که اگر نرسانی، تبلیغ رسالت و ادای وظیفه نکرده‏ای...
نتیجه این‏که، پندار تحریف-خواه به افزایش و کاستی، خواه به تبدیل و جابه‏جایی-با جایگاه بلند و معجزه‏آسای قرآن در فصاحت و بلاغت به هیچ‏وجه سازگار نیست. 55

دلیل چهارم:قرآن ثقل اکبر است

اخبار تمسک به ثقلین که از طریق فریقین فراوان از پیامبر(ص)نقل شده است، دلالت بر عدم تحریف دارد که از آن جمله است:«انی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی اهل بیتی ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابدا و انّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض.» 56
همانا دو گوهر گران‏بها در میان شما به امانت می‏گذارم کهیکی قرآن و دیگری عترت و اهل‏بیتم است که اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نمی‏شوید و آن دو از هم جدا نمی‏شوند تا این‏که در حوض کوثر بر من وارد شوند.
این اخبار از دو ناحیه بر عدم تحریف دلالت می‏کنند که عبارتند از:
ناحیه اول:قول به تحریف، مستلزم عدم وجوب تمسک به کتاب منزل است.چون کتاب به سبب وقوع تحریف از میان می‏رود، ولی وجوب تمسک به کتاب تا روز قیامت به خاطر صریح اخبار ثقلین باقی است.پس قول به تحریف قطعا باطل است.
روایات ثقلین دلالت بر اقتران عترت و کتاب دارد و این‏که این دو تا قیامت هستند.پس باید کتاب و امام(ع) قرین هم باشند تا مردم با تمسک به آن‏ها از گمراهی نجات یابند.قرآن باید بین مردم باشد تا مردم به آن متمسک شوند و نمی‏توان گفت که قرآن نزد امام است‏[نزد امام بودن به درد نمی‏خورد!]، بلکه باید پیش امت باشد تا به آن متمسک بشوند. 57
اشکال:اخبار ثقلین تنها دلالت بر نفی تحریف در آیات احکام می‏کند، چون مردم به متابعت از آیات احکام امر شده‏اند.ولی این با وقوع تحریف در آیات دیگر منافات ندارد. 58
پاسخ:غرض از نزول قرآن بر پیامبر(ص)، تنها بیان احکام و قوانین عملی نیست، بلکه هدف از انزال قرآن، هدایت انسان‏ها و خارج ساختن آن‏ها از ظلمات و هدایت به سوی نور از همه جهات است.و معلوم است که عمده‏ترین مسأله به اصول اعتقادات از قبیل توحید و نبوت و معاد مربوط است.
قرآن تنها کتاب فقهی نیست.مقصود از تمسک به قرآن که در حدیث ثقلین به آن امر شده‏ایم، تمسک به قرآن از همه جهاتی است که در مسیر کمال و خروج از ظلمات و وصول به نور و تحقق هدایت دخیل هستند. 59
ناحیه دوم:قول به تحریف، سقوط کتاب از حجیتش را اقتضا می‏کند.لذا نمی‏توان به ظاهر قرآن متمسک شد.
اشکال:حجیت قرآن را از رجوع به امام به دست می‏آوریم که فرمودند:«اقرءوا کما یقرء الناس»، و الا حجیت نداشت.
پاسخ:هر کدام از«ثقلین»حجیت مستقلی برای خود دارند؛مخصوصا ثقل اکبر که قرآن است و ما نمی‏توانیم حجیت ثقل اکبر را فرع و شاخه‏ای از ثقل اصغر(حدیث) بدانیم.
نتیجه این‏که اگر قرآن تحریف به نقیصه شده باشد، از حجیت می‏افتد.چون ممکن است قرینه متصله داشته و از آن افتاده باشد و یا این‏که ساقط شده، ناسخ آیات موجود بوده باشد.
مرحوم خوئی در خصوص حجیت قرآن می‏فرماید: این‏که ائمه(ع)اثبات حجیت کردند، نه بدین معنی است که حجیت نداشت، بلکه خواستند بگویند از ابتدا حجت بود و حجیت قرآنی فی نفسه است. 60
خلاصه این‏که اگر قرآن تحریف شده باشد:
الف)ما از جهتی به تمسک به آن امر شده‏ایم و از جهت دیگری، چون تحریف شده است، نمی‏توانیم به آن تمسک جوییم؛چون حجیت ندارد.
ب)و اگر تمسک به قرآن با امضای ائمه باشد، با حجیت مستقله قرآن منافات دارد.

دلیل پنجم:اجازه قرائت سوره‏ها در نماز داده شده است

ائمه(ع)به قرائت سوره تامه بعد از فاتحه در دو رکعت اول نمازهای واجب امر کردند و حکم به جواز تقسیم سوره کامله را در نماز آیات دادند.این‏که فرموده‏اند هر سوره‏ای از قرآن را می‏توانید در نماز بخوانید، دلیل بر این است که قرآن و سوره‏های آن تحریف نشده‏اند.
روشن است که این حکم در اصل شریعت با تشریع نماز ثابت شده است و تقیه بر آن اثری ندارد.لذا قائلین به تحریف نباید سوره‏ای را که احتمال تحریف در آن هست، در نماز بخوانند.
ادعای بعضی از قائلین به تحریف:احراز سوره تامه ممکن نیست.لذا خواندن سوره کامله واجب نیست، چرا که احکام متوجه متمکنین است.
جواب:این ادعا وقتی صحیح است که احتمال وقوع تحریف در همه سوره‏ها باشد.اما اگر سوره‏ای باشد که احتمال تحریف در آن نمی‏رود(مانند سوره توحید)، لازم است که به جز آن سوره قرائت نشود.
اشکال:اجازه ائمه، دلیل بر اکتفا به سوره انتخابی است، هر چند قبل از اجازه، به جهت تحریف مجاز به اکتفا نباشیم.یعنی شاید تحریف شده است، ولی چون ائمه اجازه داده‏اند، ما می‏توانیم آن سوره‏ها را بخوانیم.
پاسخ:اجازه ائمه به این‏که هر سوره‏ای را خواستی بخوان، دلیلی است بر عدم وقوع تحریف، و الا مستلزم تقویت نماز واجب بر مکلف بدون سبب می‏شود.
خلاصه این‏که، بدون شک ائمه(ع)به قرائت سوره‏ای از قرآنی که پیش روی ماست، در نماز امر کرده‏اند و این حکم ثابت، بدون شک و احتمال تقیه یا همان حکم ثابت زمان رسول خداست و یا این‏که غیر آن باشد.دومی باطل است چون نسخه‏های بعد از پیامبر(ص)مجاز نیستند؛ هر چند فی نفسه این امر ممکن باشد.و ناچار باید حکم ثابت زمان رسول خدا(ص)باشد که معنایش عدم تحریف است. 61

دلیل ششم:قرآن، معیار سنجش روایات است

روایاتی از معصومین نقل شده‏اند که باید به قرآن عرضه کرد تا هر چه را موافق کتاب بود، راست و هر چه مخالف بود، دروغ بدانیم.از آن جمله، فرمایش امام صادق(ع)از پیامبر(ص)است که فرمود:«نشانگر هر حقی، حقیقتی است و نشانگر هر سخن راست و دروغی، نوری.پس آنچه موافق کتاب خداست بگیرید و آنچه با کتاب خدا مخالف است، رها کنید»:[...فما و افق کتاب اللّه فخذوه و مخف کتاب اللّه فدعوه.] 62
چیزی که اشیای دیگر را با آن می‏سنجند، باید خودش امری قطعی و مسلم باشد، چون معیار سنجش حق و باطل است و معنا ندارد که خود مقیاس، مشکوک باشد.
مرحوم محقق کرکی(متوفای 940 ق)رساله‏ای در رد احتمال کاستی در قرآن دارد که به همین استدلال تمسک جسته است.می‏فرماید:«هرگاه حدیث، مخالف دلیل قطعی(یعنی کتاب، سنت متواتر و اجماع) و قابل تأویل نباشد، بنابر اجماع همه دانشمندان ما، باید به دور افکنده شود.»
سپس می‏فرماید:«منظور از کتاب الله که باید روایات بر آن عرضه گردند، نمی‏تواند غیر از این قرآن متواتر باشد که در دسترس همگان است.و گرنه لازم می‏آید خداوند ما را به برنامه‏ای مکلف سازد که از طاقت و توانمان خارج است»[و خداوند حکیم چنین تکلیفی نمی‏کند].
سید محمد مهدی طباطبائی بحر العلوم(متوفای 1155 ق)نیز در کتاب«فوائد الاصول»می‏گوید:«همه دانشمندان اسلامی-از عهد رسالت تا امروز-اتفاق‏نظر دارند که باید به قرآن مراجعه کرد و در اصول و فروع به آیات محکمش تمسک جست، بلکه واجب است که احادیث هم بر قرآن عرضه و با آن سنجیده شوند؛ همان‏طور که این دستور در اخبار متواتره آمده است.»
سپس می‏افزاید:«حجت و معیار، همین قرآن است که اصل و قرائتش هر دو متواتر است و قرائت‏ها یا آیاتی که متواتر نیستند، ارزش و اعتباری ندارند.» 63

دلیل هفتم:هنگام بروز فتنه‏ها، قرآن حلال مشکلات است

پیامبر گرامی اسلام می‏فرمایند:
«...فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللّیل المظلم، فعلیکم بالقرآن...و هو الدّلیل یدلّ علی خیر سبیل و هو کتاب تفصل و بیان و تحصل...» 64
پس آن هنگام که فتنه‏ها همچون پاره‏های شب ظلمانی بر شما هجوم می‏آورند، به قرآن پناه آورید و آن قرآن که دلیل و راهنمایی است بر بهترین راه، کتاب تفصیل (جدایی بین حق و باطل)و بیان و تحصیل(سعادت) است.
وقتی می‏توانیم به قرآن پناه بیاوریم که به مصونیت آن یقین داشته باشیم.چون پیامبر(ص)ما را به تمسک به چیزی که احتمال خطا در آن وجود دارد، امر نمی‏کند.

دلیل هشتم:سخنان دیگری از معصومین در عدم تحریف قرآن وجود دارد

روایات زیادی از اهل بیت(ع)به ما رسیده‏اند که دلالت دارند بر این‏که قرآن از تحریف مصون است و در الفاظ آن هیچ تغییری رخ نداده است؛هر چند تأویلاتی در آن واقع شده است.برخی از آن روایات عبارتند از:
1.با سند صحیح از امام باقر(ع)نقل شده است که: «و کا من نبذهم الکتاب ان اقلوا حروفه و حرّفوا حدوده، فهم یروونه و لا یرعونه و الجهّال یعجبهم حفظهم للرّوایة و العلماء یحزنهم ترکهم للرّعایة...» 65
یکی از شیوه‏های آنان در پشت‏سرانداختن کتاب و بی‏اعتنایی به آن، چنین بود که حروف و الفاظ آن را به خوبی برپا می‏داشتند، ولی حدود و مضامین آن را تحریف می‏کردند.در نتیجه، کتاب را روایت و تلاوت می‏کردند، اما آن را به کار نمی‏بستند.جاهلان از این‏که آنان کتاب را حفظ و روایت کرده‏اند، خشنود می‏شوند و عمل نکردن آنان به آن، دانایان را اندوهگین می‏سازد.
2.با سند صحیح از ابوبصیر نقل شده است که از امام صادق(ع)درباره آیه‏«اطیعوا اللّه و اطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم» 66 پرسیدم که مردم می‏گویند:چرا خداوند در این آیه، علی(ع)و خاندانش را نام نبرده است؟ حضرت فرمود:«نماز هم بر پیامبر(ص)نازل شد، ولی تعداد رکعت‏های نماز در قرآن نیامده تا این‏که پیامبر برای آن‏ها تفسیر کرد[که چند رکعت بخوانند]و همین‏طور است احکام دیگر...» 67
امام(ع)با این بیان ثابت می‏کند که نام حضرت علی و دیگر امامان(ع)در قرآن نبوده است، هر چند مقصود اصلی از عمومات فراوانی در قرآن، آنانند.
3.روایات متعددی وارد شده‏اند که هنگام ظهور حضرت حجت، خیمه‏هایی بیرون شهر کوفه برپا می‏شوند که در آن‏ها به مردم قرآن یاد می‏دهند و آن قرآن با قرآن موجود تفاوت دارد، اما تفاوت آن فقط در تألیف و تربیت آن است نه چیز دیگر. 68

زیر نویس

(1).طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین.به کوشش محمود عادل و تحقیق سید احمد حسینی.دفتر نشر فرهنگ اسلامی.تهران.1367 ش.ماده حرف.
(2).حج، 11.
(3).زمخشری، محمود بن عمر بن محمد.الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل.دار الکتب العلمیه.بیروت.چاپ اول.1415 ق.جلد سوم.ص 143.
(4).معرفت، محمد هادی.صیانة القرآن من التحریف.مؤسسة النشر الاسلامی. قم.چاپ اول.1413 ق.ص 14-13.
(5).نساء، 46 و با کمی تغییر، مائده، 13.
(6).ابن منظور.لسان العرب.مؤسسة التاریخ العربی.بیروت.چاپ دوم.1413 ق. ج 3.ص 129.
(7).راغب اصفهانی.مفردات الفاظ القرآن.تحقیق صفوان عدنان داوودی. دارالقلم.دمشق.چاپ اول.1416 ق.ص 228.
(8).طریحی، همان.
(9).طبرسی، فضل بن حسن.مجمع البیان فی تفسیر القرآن.انتشارات ناصرخسرو. تهران.چاپ دوم.بی‏تا.ج 1 و 2.ص 780.
(10).همان، ج 3، ص 55، پاورقی.
(11).کلینی، محمد بن یعقوب.الروضة من الکافی(ج 8 کافی).به تصحیح علی اکبر غفاری.دار الکتب الاسلامیة.تهران.1348 ش.حدیث 16.ص 53.
(12).معرفت، محمد هادی.صیانة القرآن من التحریف.همان، ص 16.از غوالی اللئالی، ج 4.ص 104.شماره 154.
(13).خوئی، سید ابوالقاسم.البیان فی تفسیر القرآن.انتشارات انوار الهدی بی‏جا. 1401 ق.ص 198.از فیض کاشانی.وافی.آخر کتاب الصلاة.ص 274.
(14).انبیاء، 69.
(15).مائده، 6.
(16).خوئی، البیان، همان، ص 198.
(17).کلینی، همان، ج 2، ص 63.فضل قرآن.باب نوادر.حدیث‏های 12 و 13.
(18).فاتحة الکتاب، 4.
(19).معرفت، محمد هادی، صیانة القرآن، همان، ص 16.و معرفت، محمد هادی.التمهید فی علوم القرآن.مؤسسة نشر اسلامی.قم.1411 ق.چاپ اول.ج 1.ص 133.
(20).خوئی، همان، ص 199.
(21).صدوق، ابی جعفر محمد بن علی.الخصال.انتشارات جامعه مدرسین حوزه قم.1362 ش.ج 2.حدیث 43.ص 358.
(22).حرّ عاملی، محمد بن حسن.وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه. دارالحیاء التراث العربی.بیروت.1391 ق.چاپ چهارم.ج 4.حدیث 4.ص 866.
(23).زمر، 28.
(24).حرّ عاملی، همان، ج 4، حدیث 1، ص 865.
(25).معرفت، صیانة القرآن، همان، ص 18.و معرفت، التمهید، همان، ج 1، ص 323-312.
(26).خوئی، البیان، همان، ص 199.
(27).همان، ص 200.
(28).نساء، 46؛مائده، 13.
(29).مائده، 41.
(30).بقره، 75.
(31).طوسی، شیخ الطائفه.التبیان فی تفسیر القرآن.تحقیق قصر عامل.احیاء التراث العربی.بیروت.بی‏تا.ج 3.ص 470.
(32).معرفت، صیانة القرآن، همان، ص 22-21.
(33).مصباح یزدی، محمد تقی.راهنماشناسی، تهران؛انتشارات امیرکبیر، 1375 ه.ش، ص 254-252.
(34).حجر، 9.
(35).فصلت، 41 و 42.
(36).اسراء، 88.
(37).کلینی، کافی، همان، ج 1، ص 9.
(38).کلینی، کافی.ترجمه و شرح کوه کمره‏ای، تهران؛انتشارات اسوه، 1372 ه.ش، ج 6، ص 386.
(39).احزاب، 40.
(40).ابراهیم، 1.
(41).حجر، 9.
(42).رعد، 31.
(43).فصلّت، 41 و 42.
(44).شهرستانی، همان، ج 1، ص 124.
(45).عسقلانی، حافظ احمد بن حجر.فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، بیروت؛دار الفکر، 1405 ه.ق، ج 9، ص 769.
(46).اسراء، 88.
(47).یونس، 38.
(48).آل عمران، 110.
(49).معرفت، صیانة القرآن.همان، ص 41-40 از جزائری، منبع الحیاة، ص 67.
(50).بقره، 143.
(51).نباء، 40.
(52).مجلسی، محمد باقر.بحار الانوار.بیروت.دار الحیاء التراث العربی.چاپ اول.1412 ق.ج 90.ص 253-252 قطع بزرگ و ص 27-26 قطع کوچک.
(53).معرفت، صیانة القرآن.همان، ص 42 از جزائری، منبع الحیاة، ص 67.
(54).مائده، 67.
(55).معرفت، صیانة القرآن.همان، ص 42.
(56).مجلسی، محمد باقر.بحار الانوار.دار الکتب الاسلامیة.تهران.چاپ چهارم.1362 ش.ج 2.ص 226 و مشابه آن حدیث در صفحات قبل و بعد آن.
(57).خوئی، البیان، همان، ص 212-211.
(58).همان، ص 212.
(59).فاضل لنکرانی، محمد.مدخل التفسیر.مرکز النشر، مکتب الاعلام الاسلامی.قم.چاپ سوم.1371 ش.ص 214.
(60).خوئی، همان، ص 214-212.
(61).همان، ص 215-214.
(62).کلینی، کافی، همان، ج 1، ص 69، حدیث 1.
(63).معرفت، صیانة القرآن، همان، ص 52-51 از بروجردی، البرهان، ص 120 -118.
(64).کلینی، کافی، همان، ج 2، ص 599.
(65).همان، ج 8، ص 53، حدیث 16.
(66).نساء، 59.
(67).کلینی، همان، ج 1، ص 287-286، حدیث 1.
(68).کلینی، همان، ج 2، ص 633، حدیث 23 و...؛معرفت، التمهید، همان، ج 1، ص 292 به بعد، از حاکم حسکانی در کتاب«شواهد التنزیل».

مقالات مشابه

نقد و بررسي روايتي در تحديد قرآن به سه بخش

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحدثه ایمانی

نقد كتاب مقدس: خاستگاه تاريخي ـ معرفتي و تأثير آن بر مطالعات قرآني

نام نشریهمعرفت ادیان

نام نویسندهجعفر نکونام, نفیسه امیری دوماری

تعارض اختلاف قرائات و عدم تحریف قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهسیدمرتضی پور ایوانی